خیال و جنون دست دادن. (از آنندراج) : جامۀ لایق به آن دستار عریانی نبود بر سر هر کس که سودای جنون پیچیده است. ابوطالب کلیم (از آنندراج). غافلی از پیچ و تاب عاشقان شبهای تار بر رگ جانت نپیچیده ست سودای کسی. صائب (از آنندراج)
خیال و جنون دست دادن. (از آنندراج) : جامۀ لایق به آن دستار عریانی نبود بر سر هر کس که سودای جنون پیچیده است. ابوطالب کلیم (از آنندراج). غافلی از پیچ و تاب عاشقان شبهای تار بر رگ جانت نپیچیده ست سودای کسی. صائب (از آنندراج)